۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه
آرزو . . .
۱۳۸۹ فروردین ۳, سهشنبه
بهاری دیگر . . .
۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه
بهار نزدیک . . .
>
بهار نزدیک
سپیداران خاک آلود
بی خم کردن اندام
پا در جوی می شویند
و خورشید هوسران ، از میان شاخساران
ساق مرمرفامشان را گرم می بوسد
و انبوه عظیم ریشه ها
از حسرت سوزان خود
در خاک می پوسد
و باد از باغ ها می آورد بوی بهاران را
هلا ، ای باد آرام سحرگاهی
کنون وقت است تا از برگ های حسرت دیرین بپیرایی
چمنزار فراخ و دلگشای یادگاران را
کنون هنگام آن است ای ترنج قرمز خورشید
که عکس خویش در ایینه های آب بنمایی
و برق زندگی بخشی نگاه چشمه ساران را
نادر نادرپور
۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه
اشتباه . . .
۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه
خون بازی . .
حق ما گرفتنی نیست
آسمونشم بگیرید
این پرنده مردنی نیست
آخرین سنگر سکوته
خیلی حرفا گفتنی نیست
. . .
۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه
۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه
ستارهی جاويد
ستارهی جاويد
در آسمان ِ وطنای ستاره يکتايی
ميان ِ آن همه اختر هنوز تنهايی
تو را چه نور به گوهر سرشته است زمان
که هر چه دور شوی بيشتر هويدايی ؟
توای ستارهی دنباله دار ِ آزادی
هنوز در ره پيموده روشنی زايی
اگر چه رهبر ديروزهای ما بودی
هنوز راهبر رهروان فردايی
ز نيش ِ طعنهی ناپُختگان نيازردی
بزرگمردی و بر کودکان شکيبايی
هر آنکه دامن آلوده خواست پاک کند
به آبروی تو زد دامنش که دريايی
هر آنکه ماند به کارش دوباره يادت کرد
مگر طلسم گشايی ؟ مگر مسيحايی ؟
عدوی جان ِ تو هم يزد گرد و هم حَجّاج
برفت آن يک و اين هم رَوَد تو بر جايی
حسود ِ نام تو خودکامگان کهنه و نو
به نوبتند در اين رهگذر تو مانايی
ز هرزه لايی هر کوته آستين چه هراس
به پای تو نرسد دستشان که والايی
سرشته است زمان نام تو به نام وطن
درفش ميهن مايی هميشه برپايی
به نام پاک تو ايران هماره میبالد
توای ستارهی جاويد مشعل مايی
نعمت آزرم