۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

۱۳۸۷ دی ۸, یکشنبه

احمدی نژاد و برژیت باردو










****دروبلاگی خواندم صدا و سیمای اسلامی امسال زاد روز عیسی ابن مریم این پیغمبر صاحب کتاب که ازپیامبران پيامبران اوالعزم نیز میباشد از کنارش بسادگی گذشته است و نه بسان اوایل بعد از انقلاب که در میهن بودم چند سال متوالی به میمنت این روز فیلم آهنگ برنادت را نشان میداد را نشان داده و نه مانند این چند سال اخیر تصویر گل و شمع و. . را به همراهی آهنگی را پخش کرده راستش باورش برایم سخت بود بویژه آنهم در حالی که میدیدم رییس چمهور در کانال 4 انگلیس پیام آلترناتیو امسال را بعهده گرفته که همه هم آنرا دیده یا شنیده ویا خوانده اند که در اینجا از محتوای آن میگذرم که آدمی را یاد روضه ملاهای ده میانداخت که فقط ذکر مصیبت ظهر عاشورا را کم داشت از این رو در تماسی با میهن آفت زده راجع به صحت وسقم رفتار رسانه های عمومی جویا شدم که مخاطب عزیزم عین حرفهای دوست وبلاگ نویس را بازگو کرد و شگفتی خودش را از این برخورد بیان داشت. روزی که در ویدیو تکس اینجا که با تعجب خبر پخش پبام کریسمس را درج کرده بود را دیدم و من برای اینکه اشتباه نکرده باشم به بی بی سی مراجعه کردم که دیدم واقعیت دارد و احمدی نژاد اولین رییس جمهوری است آنرا پذیرفته که با علاقه وی به دوربین خواه دوربین پولاروید عکاس دوره گرد پارکشهر باشد یاحتی دوربین تلویزیونهای آنچنانی اروپا باشد هیچ جای تعجبی نداشت اما در ادامه مطلب اشاره نویسنده به اشخاص دیگری که سالهای گذشته پیام آلتر ناتیو را داده بودند بود که او از میان آنها از برژیت باردو که معرف حظور همه میباشد تنها از او نام برده بود که این باعث برانگیخته شدن کنجکاویم شد که چه ارتباطی بین این دو گزینش بوده و یا اصلا چه وجه اشتراکی میتواند بین این دو باشد که این داستان چند روزه گذشته گوشه ایی از افکارم را به خود مشغول کرده بود که اول از شکل وشمایل ظاهری آنها را باهم محک زدم و جذابیت و زیباییشان را باهم مقایسه کردم که برای راحتی خوانندگان عزیز وبلاگم در آغاز نوشته قرار دادم که هر چه دقت کردم و بدور از غرض و . . اما به نقطه مشترکی بین آنها از لحاظ زیبایی نرسیدم که هیچ از لحاظ جذابیت و گیرایی هم نتیجه ایی عایدم نشد که آنرا رها کردم به عهده شیفتگانی که ته چایی اولی را میخوردند و یا سینه چاکان دومی که چه میکردند و میکنند.اما در مورد کیش شخصیتی هم نقطه مشترکی یافت نکردم مگر تضاد که این زن میهن دوست و حامی و خادم حیوانات و شهروندی ساده بدون داشتن عنوانی چون دکتر و مسولیت اجرایی در حد ریاست جمهوری و غیره در حمایت از چهار پایان تا آنجا پیش رفت که قربانی نمودن گوسفندان را در عید قربان خون ریزی و نسل کشی گوسفندان نامید در مقابل این یکی کشتار و نسل کشی یهودیان را توسط نازیها انکار و زیر علامت سوال برد و یا او از ازدیاد مسلمانان را در فرانسه دچار وحشت گردیده که نکند روزی مسلمانان به قدرت برسند و سرزمین ابا اجدادیش دگر بار دچار رنسانس گردد آنهم از نوع اسلامیش در صورتی که این یکی خود جنگ با عراق رابا آنهمه ضایعات جانی و مالی که هنوز هم مشهود میباشد را دیده و حال روز چند سال اخیر عراق و وضعیت امروزش و بمباران برق آسا ی دیروز به غزه که نقش دار ودسته خودش در این ماجرای غزه که در حوصله این نوشته نیست را میبیند با وصف این کشور را سوق میدهد بسوی فاجعه ایی آنهم خیلی عظیم تر از جنگ با عراق .
در نهایت من به این نتیجه رسیدم که برنامه گذاران هم به خاطر نه وجوه مشترک و نه تضاد آنها این دو را برصفحه تلویزیون ظاهر نکرده اند بلکه یرای بالا بردن تعداد تماشگرانش ومنافع شبکه ایی که اداره اش میکنند بوده و انتخاب برژیت باردوبرای تجدید خاطره جوانان گذشته بوده که از او در ذهنشان دارند و انتخاب میهمان امسالشان هم به این علت بوده تا تماشاگرانی که تا به امروز در اخبار نامش و حرفهایی را که به او نسبت داده شده را فقط شنیده اند تا قرصتی یابند تا اورا ببینند که چه موجودیست .

۱۳۸۷ دی ۲, دوشنبه

تبریز

بیر اوچایدیم بو چیر پینان يئلينن

باغلاشایدیم داغدان آشان سئلین

نآغلاشایدیم اوزاق دوشن ائلینن

بیر گوریدیم آیریلیغی کیم سالدی؟

اولکه میزده کیم قیریلدی , کیم قالدی؟

شهریار

۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه

والیبال

وقتی تصویر و دختران ورزشکار میهنم را چنین لفافه پیچی در میدان ورزشی دیدم منکه دورانی مانند بازیهای آسیایی 1974تهران و تیمهای ورزشی بانوان را بیاد میاورم که شاهد رقابتهای آنان چه در سطح کشوری و یا بین المللی بوده ام و حال بعد از نزدیک چهار دهه و در قرن بیست و یکم زنان ورزشکار کشورهای همسایه یا مسلمان اقصی نقاط دنیا را میبینم که زمانی الگوی آنها بودیم و حسرت ما را میخوردند با چه هیبتی در میدانهای ورزشی دنیا ظاهر میگردند و زنان ما با چه شکل و شمایلی آری با دیدن این تصویر بغضی گلویم را می فشارد که توان سخن گفتن یا قلم زدن را در این زمینه وظلمی که به بانوی ایرانی و ورزش زنان ما شده را از من میگیرد بویژه که باز بیاد میاورم که زنان هم همچون مردان که حبیب خبیری کاپیتان رااز آنها گرفتند اینان هم کاپیتان فروزان عبدی را برای آزادی و رهایی از دست دادند.

۱۳۸۷ آذر ۲۶, سه‌شنبه

فریاد




همه به دنبال اين هستند كى صدا كرد



اماا نه اينكه براى چى صدا كرد .



. . . . .

۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

زیمباوه

در حالی که هر روز بر تعداد قربانیان و مبتلایان به وبا در حال افزایش است رییس جمهور زیمباوه موگابه بر صفحه تلویزیون ظاهر میگرددو با وقاحت مدعی میشود که دولت غصبی او توانسته این بیماری را کنترل کنند و جلوی شیوع آنرا بگیرد نقطه قابل توجه اینجاست که امروزه وبا بیماری میباشد که براحتی درمان نمود و جلوی پخش آنرا گرفت و آب تمیز وقابل آشامیدن لازم میباشد ودیگر رعایت بهداشت که در زیمباوه بعلت بی آبی مردم روی آورده اند به آب توالتها و . . . دیشب که تلویزیون آلمان گزارش تصویری از این سرزمین را نشان داد که وضع فلاکت بار بیماران قلب آدمی را به درد میاورد بیمارانی را نشان میداد که برای زنده ماندن از بیمارستانهایی که بعلت بی آبی وبی دارویی نمیتوانستند به مداوای آنها بپردازند از آنجا میگریختند در انتها مفسر خبر که تاسف و تاثر وی را میتوان در چهرهاش دید در یک جمله زیبا گفت بیماری مردم زیمباوه وبا نیست که باید علاج گردد بلکه خود شخص موگابه میباشد.
از همه اینها وقیح تر بنگاه های ساخت و پرداخت اخبار جعلی میهن ما در مورد شیوع و پخش وبا در زیمباوه کاسه های داغ تر از آش شده ضمن پوشش وسیع خبری علت آنرا یا به گردن انگلیس میاندازند و یا تحریم زیمباوه از سوی جهان آزاد ومترقی را باعث این مصبیت . اگر هم چنین باشد باید از اینان پرسید وفتی یک بیماری ساده که در این روزگار درمان آن براحتی سرماخوردگی میباشد با تحریم به مصیبت ملی و لاعلاجی مبدل میگردد حال که در سرزمین مظلوم من اولین تحریم ها دامن بیماران قلب و کلیه و . . راگرفته آیا وقت آن نرسیده تا ما به چنین عوافبی گرفتار نشده در روابط خود با دنیا تجدید نظری کنیم .

۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

اولتیماتوم سه روزه برای سرکوب


دانشجویان شیراز طی امیلی خواهان آن شده اند که در سکوت خبرگزاریهای اصطلاح طلب که به اخبار دانشجویی پوشش نمیدهند ما اخبار فعالیتها یا تهدیدهایی را که صورن میگیرد و . .به اطلاع هم وطنان برسانیم که اعلامیه زیر همین چند لحظه پیش دریافت کردم و عینا اینجا منعکس میکنم تا باشد صدای مظلومیت این عزیزان بگوش دگر هم میهنان برسد.

با اعلام اعتکاف نیروهای بسیج و تشکل‌های وابسته در دانشگاه شیراز؛ پروژه سرکوب دانشجویان دانشگاه شیراز وارد فاز جدیدی شد:

تشکل‌های وابسته و حکومتی دانشگاه شیراز شامل بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی و انجمن اسلامی مستقل دانشگاه شیراز طی اعلامیه‌های که در سطح وسیع در دانشگاه شیراز پخش شده است اعلام کرده‌اند که از فردا(شنبه) در مسجد دانشگاه شیراز معتکف خواهند شد. این تشکل‌های وابسته که بعضی از آن‌ها ماهیت شبه‌نظامی نیز دارند، دلیل اعتکافِ سیاسی خود را «هتک حرمت گستاخانه به شهدا، توهین به مقدسات و اهمال مسئولین» اعلام کرده‌اند.
پس برگزاری مراسم بزرگداشت روز دانشجو در روزهای 16 و 18 آذر در دانشگاه شیراز که با حضور پرشور دانشجویان این دانشگاه برگزار گردید، نگرانی‌های مجموعه حاکمیت نسبت به جو دانشگاه شیراز به شدت افزایش یافته است و نیروهای وابسته و شبه‌نظامی درون دانشگاه به همراه مسئولین دانشگاه شیراز و نیز مقامات امنیتی استان فارس دست به دست هم داده‌اند تا فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز را به شدت سرکوب کنند. این در حالی است که خبرگزاری‌های وابسته و حکومتی که ید طولایی در پرونده‌سازی علیه دانشجویان دارند نیز با جوسازی و لجن‌پراکنی، فضا را به سمت برخورد شدید با دانشجویان دانشگاه شیراز پیش می‌برند. «رجا نیوز» و نیز «شبکه خبر دانشجو» سایت خبری سازمان بسیج دانشجویی عملا از برخورد خشن با دانشجویان صحبت می‌کنند.
به گزارش شبکه خبر دانشجو معاون سیاسی امنیتی استاندار فارس در دیدار با دانشجویان بسیجی گفته است: «در روش تاكتيكي، بايد به صورت تشكيلاتي عمل كنيد و ابتدا با مشورت و در مرتبه بعد با عمل بتوانيد بيشترين سود و كمترين ضرر را داشته باشيد.» وی همچنین با اشاره به جلسه سخنرانی علی لاریجانی در دانشگاه شیراز، که با اعتراض شدید دانشجویان این دانشگاه همراه بود، گفت: « انتظار ما اين بود كه دانشجوي دشمن شكن فضاي تالار را دست بگيرد تا دانشجويان افراطي و دشمنان نتوانند از اين شور و هيجان فضاسازي كنند.» همچنین بنا گزارش همین خبرگزاری، نیروهای بسیج در این جلسه به حدایق معاون سیاسی امنیتی استانداری فارس گفته‌اند: « ما دانشجويان از حق خودمان نمي گذريم و خواهان برخورد قانوني و قاطع شوراي تامين با اين افراد هستيم... اگر با اين مجرمين برخورد نشود مسامحه كرده ايد چرا كه اين افراد با توهين از خط قرمز ارزش ها عبور كرده اند... توهين به ولايت فقيه، توهين به ساحت مقدس حضرت رسول الله مي باشد و ما از آن نمي گذريم».
پایگاه خبری رجانیوز که نزدیکی زیادی با احمدی‌نژاد و روزنامه کیهان دارد، متن بیانیه‌ی بسیج دانشجویی دانشگاه شیراز که فعالان دانشجویی را تهدید به قتل کرده‌اند را منتشر کرده است و گزارش داده است که نیروهای بسیج دانشجویی در دیدار با مقامات استانداری فارس جهت برخورد با دانشجویان اولتیماتوم سه‌روزه‌ای صادر کرده‌اند.

۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

بز ریش سفید

شنيدم كه در همين ده خودمان روزي بز حاجي مهدي آقا گر شد و آن را ول كردند توي صحرا، بعد بره ي خل ميرزا كدخداي ده ديگر، بعد سگ حاجي قاسم خودمان و بعد هم گوساله ي مشهدي محمد حسن. اين چهار تا وسط بيابان همديگر را پيدا كردند و رفيق شدند. اينجا و آنجا خوردند و خوابيدند و حسابي چاق و چله شدند، گري هم رفت پي كارش.
شبي توي مزرعه ي «داشلو» نشسته بودند حرف مي زدند. ديدند از دور روشنايي مي آيد. بز كه ريش سفيدشان بود گفت: آخ!.. كاشكي قلياني چاق مي كرديم!..
ديگران گفتند: اين كه كار سختي نيست. آقا سگ آب مي آورد، آقا گوساله تنباكو، آقا بره آتش، آنوقت قليان را چاق مي كنيم.
آقا بره پاشد رفت دنبال آتش. رفت و رفت و نزديك روشنايي كه رسيد، ديد اوهو، دوازده تا گرگ دوره زده اند و نشسته اند خودشان را گرم مي كنند. ترس برش داشت. سلام، عليك السلام! گفتند: رفيق بره، تو كجا و اينجا كجا؟
بره ترسان گفت: آمدم از شما آتش بگيرم تا براي رفيق بز قليان چاق كنيم.
گرگها گفتند: حالا بيا بنشين، خستگي در كن...
بره رفت و نشست. يكي گفت معطل چه هستيم، ديگران گفتند كه صبر كن، يكي ديگر هم مي آيد.
آقا بز هر چه صبر كرد ديد آقا بره نيامد. گفت: آقا گوساله تو پاشو برو ببين آقا بره چه بلائي سرش آمده.
آقا گوساله پا شد آهسته آهسته آمد، نزديك گرگها كه رسيد ديد دوازده تا گرگ بيچاره آقا بره را وسطشان گرفته اند و نشسته اند. از ترس شروع به لرزيدن كرد. اما به روي خودش نياورد و سر بره تشر زد: پدر سگ، آمدي اينجا چكار! آتش بياري يا با آقايان بنشيني و حرف بزني؟ يا الله، پاشو بيفت جلو، برويم. وقت قليان رفيق بز مي گذرد.
گرگها گفتند: خونت را كثيف نكن، رفيق. حالا بيا كمي بنشين خستگي در كن...
گوساله هم از ترس چيزي نگفت و رفت نشست وسط گرگها. يكي گفت كه حالا ديگر معطل چه هستيم؟ ديگران گفتند كه عجله نكن، رفيق. الان يكي ديگر هم پيدايش مي شود.
آقا بز باز هر چه صبر كرد از بره و گوساله خبري نشد. گفت: آقا سگ پاشو برو دنبالشان.
سگ پاشد آمد. نزديك كه رسيد ديد دوازده تا گرگ، آقا بره و آقا گوساله را دوره كرده اند و نشسته اند حرف مي زنند. از ترس لرزيد و كنده ي زانوهايش به هم خورد. اما به روي خودش نياورد و تشر زد: آهاي با شما هستم، بره ، گوساله! مگر رفيق بز شما را براي شب نشيني آقايان فرستاده كه نشسته ايد و خوش خوش بگو بخند مي كنيد؟ هيچ حيا نمي كنيد؟ پاشيد بيفتيد جلو برويم، وقت قليان رفيق بز مي گذرد.
گرگها گفتند: رفيق سگ، بيخودي عصباني مي شوي. اين بيچاره ها گناهي ندارند. حالا تو هم بيا كمي بنشين خستگي دركن...
آقا سگ هم از ترس چيزي نگفت و رفت نشست كنار رفيقهايش.
آقا بز وقتي كه ديد از سگ هم خبري نشد، خودش پا شد راه افتاد به طرف روشنايي گرگها. سر راه لاشه گرگي پيدا كرد. شاخ محكمي زد به لاشه و آن را روي سر بلند كرد. خوشش آمد و همين طوري راه افتاد. نزديك روشنايي كه رسيد، ديد دوازده تا گرگ رفيقهاي بيچاره اش را دوره كرده اند و نشسته اند و آب از لب و لوچه هايشان مي ريزد. به سر رفيقهايش تشر زد: آهاي احمقها شما را دنبال آتش فرستاده بودم يا اين كه گفته بودم برويد بنشينيد پاي صحبت آقايان؟
گرگها گفتند: عصباني نشو، رفيق بز حالا بيا بنشين كمي خستگي در كن...
بز ديد كه بد جايي گير افتاده رو كرد به گرگها و همه شان را به فحش و ناسزا بست كه: پدر احمقهاي كثيف! خوب جايي گيرتان آوردم. پدرتان بيست گرگ به من مقروض بود هفت تايش را خورده ام، يك هم سر شاخهايم است، باقيش هم شما. جنب نخوريد كه گرفتم بخورمتان!.. آقا سگ بگيرشان!.. فرار نكنند، ترسوها!..
گرگها تا اين حرفها را شنيدند، دو تا پا داشتند دو تا پاي ديگر هم قرض كردند و فرار كردند. چنان فرار كردند كه باد به گردشان نمي رسيد. سگ هم از اين طرف شروع كرد به عوعو كه مثلاً حالا مي گيرمتان و پاره پاره تان مي كنم.
بز رفيقهايش را برداشت و آمدند سر جايشان. بعد گفت: رفيقها، گرگها امشب دست از سر ما بر نخواهند داشت، بياييد برويم يك جا پنهان بشويم.
يك درخت سنجد كج و معوج بود. بز بالا رفت و نشست آن بالاي بالا، سگ زير پاي او، بره زير پاي سگ و گوساله هر چه كرد نتوانست از درخت بالا برود و آخرش زوركي خودش را به شاخه اي بند كرد.
گرگها پس از مدتي دويدن ايستادند. يكيشان گفت: نگاه كنيد ببينيد چه مي گويم: بز كجا و گرگ ها را ترساندن و فرار دادن كجا؟ كي تا حال چنين چيزي شنيده؟ برگرديم پدرشان را دربياوريم.
همه ي گرگها حرف او را قبول كردند و برگشتند. اما هرچه جستجو كردند بز و رفيقهايش را نتوانستند پيدا كنند. آمدند نشستند پاي درخت سنجد كه مشورتي بكنند و فالي بگيرند. يكيشان فالگير هم بود. خواست فالي بگيرد و محل بز و رفيقهايش را پيدا كند كه يك دفعه آقا گوساله لرزيد و ول شد و افتاد روي سرگرگها. بز تا ديد كار دارد خراب مي شود، داد زد: رفيق گوساله، اول آن فالگير پدر سوخته را بگير كه فرار نكند. زود باشيد بجنبيد رفيقها!.. بگيريديشان!..
گرگها باز چنان فرار كردند كه باد هم به گردشان نمي رسيد.
بز گفت: من مي دانم كه گرگها باز هم خواهند آمد. بياييد كاري بكنيم. آنوقت زمين را چال كرد و آقا سگ را خاك كرد و گفت كه فلان وقت فلان جور مي كني. رويش هم چند تايي آجر سوخته و شكسته چيد و گفت كه: رفيقها، اينجا را ما مي گوييم «پير مقدس قاقالا».
از اين طرف گرگها در حال فرار به روباه برخوردند. روباه گفت: كجا با اين عجله؟
گفتند: از دست بز فرار مي كنيم. مي خواست ما را بخورد.
روباه گفت: سرتان كلاه گذاشته. بز كجا و خوردن گرگ كجا؟ برگرديد برويم. مي دانم چكارش بكنم.
روباه آنقدر گفت كه گرگها دل و جرأت پيدا كردند و برگشتند. بز از دور ديد كه روباه افتاده جلو و گرگها را مي آورد. از همان دور فرياد زد: آهاي روباه، الباقي قرضت را مي آوري؟ مرحوم بابات بيست وچهار گرگ به من مقروض بود. يكي دو هفته پيش دوازده تايش را آوردي خوردم، مثل اين كه حال هم دوازده تاي ديگر را آورده اي. آفرين!.. آفرين!..
گرگها گفتند: روباه نكند ما را به پاي مرگ مي كشاني؟
روباه گفت: ابلهي گفت و احمقي باور كرد. مگر نمي بينيد اين حقه باز دروغ سر هم مي كند؟
بز گفت: روباه، اگر تو راست مي گويي بيا به اين «پير مقدس قاقالا» قسم بخور، تا قبول كنم كه به من مقروض نيستي و از تودست بردارم.
روباه يكراست رفت سر «مزار» و گفت: اگر دروغ بگويم اين «پير» مرا غضب كند.
روباه تا اين حرف را زد آقا سگ از توي چاله جست زد و بيخ گلوي روباه را گرفت و خفه اش كرد. گرگها باز فرار كردند و رفتند به جاي خيلي دوري.
در اين وقت ديگر داشت صبح مي شد. بز گفت: رفيقها، نظر من اين است كه هر كس برگردد به خانه ي خودش والا جك و جانورها راحتمان نمي گذارند.
همه حرف بز را پسنديدند و برگشتند سر خانه و زندگي اولشان.

۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

16 آذر


شانزده آذر امسال برابر است با پنجاه و پنجمین روز شهادت دانشجویان دانشکده فنی میباشد و امروز شاهدیم که راهی را که این عزیزان با فدا کردن جان خود بنا نهادند از آغاز تا به امروز همواره رهروانی داشته ودارد و جوانان دانشجویی که با الگو قرار دادن اسلاف خود چه در دوران استبداد شاهی و چه در این روز گاران دیکتاتوری دینی بدون پروا از غل و زنجیر شکنجه وآزار و حتی ریخته شدن خونشان ایستاده اند و دست از مقاومت نکشیده اند که فیلم پایین این نوشته شاهدیست بر این ادعا که دانشجوی آزاده و آزادیخواهی در مقابل رییس مجلس که در چتر حمایتی مامورین و مشتی دانشجونماکه به سهمیه ایی معروف میباشند که هم مزدور وهم جیره و ریزه خوار حاکمینند قرار دارد این جوان بدون ترس و واهمه به بهانه پرسش و پاسخ به ایراد چنین سخنانی میپردازد که این بشارتیست هم به آن سه شهید فوق الذکر و چه تمامی شهدای راه آزادی که ببینید و آگاه باشید ای یاران به خاک خفته که راهتان همواره تا احقاق اهدافی که دنبالش بودید ادامه دارد.


۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

۱٣ آذر روز مبارزه با سانسور












آنان كه همچون گل همه بر باد رفته‌اند

هرگز گمان مدار كه از ياد رفته‌اند