۱۳۸۸ فروردین ۲۳, یکشنبه

سکوت


عزیز دلم خاموشی من فراموشی تونیست چاره ایی جز سکوتم نیست .


هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من و از دل من آن نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود . . . .

هیچ نظری موجود نیست: