۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

گفتی که با د مرده است

سپاس دلیران . . .



گفتی که:
باد، مرده ست!
از جای بر نکنده یکی سقف راز پوش
بر آسیاب ِ خون،
نشکسته در به قلعه بیداد،
بر خاک نیفکنیده یکی کاخ
باژگون.
مرده ست باد!
گفتی:
بر تیزه های کوه
با پیکرش،فروشنده در خون،
افسرده است باد!
تو بارها و بارها
با زندگیت
شرمساری
از مردگان کشیده ای.
این را،من
همچون تبی
درست
همچون تبی که خون به رگم خشک می کند
احساس کرده ام
وقتی که بی امید وپریشان
گفتی:
مرده ست باد!
بر تیزه های کوه
با پیکر کشیده به خونش
افسرده است باد!
آنان که سهم شان را از باد
با دوستان قبان معاوضه کردند
در دخمه های تسمه و زرد آب،
گفتند در جواب تو، با کبر دردشان:
زنده ست باد!
تا زنده است باد!
توفان آخرین را
در کار گاه ِ فکرت ِ رعد اندیش
ترسیم می کند،
کبر کثیف ِ کوه ِ غلط را
بر خاک افکنیدن
تعلیم می کند !
آنان
ایمانشان
ملاطی
از خون و پاره سنگ و عقاب است.
گفتند:
باد زنده است،
بیدار ِ کار ِ خویش
هشیار ِ کار ِ خویش!
گفتی:
نه ! مرده
باد!
زخمی عظیم مهلک
از کوه خورده
باد!
تو بارها و بارها
با زندگیت شر مساری
از مردگان کشیده ای،
این را من
همچون تبی که خون به رگم خشک می کند
احساس کرده ام

(احمد شاملو)

۱ نظر:

بیتا گفت...

سلام گزینه دوم شاعر برای من یه کم شعرهاش سخته خوانده میشه روان نیست یعنی ورد زبانی نیست یا شاید من دیدم اشتباه است
وتکرار و تکرار متاسفانه عکسها باز نمیشه
شاد وخرسند باشید