افشاگری رویا طلوعی
طلوعی، از فعالان حقوق زنان و حقوق بشر کردستان، که از ایران خارج شده بود، در امریکا اجازه اقامت یافت.
ساندی دیلی تلگراف مصاحبه تازه ای را از او منتشر کرده که تکمیل کننده اولین مصاحبه وی، پس از خروج از ایران و رسیدن به کشور ترکیه، با رادیو فردا است. او یکبار دیگر در این مصاحبه از عزم خود به دور جدید افشاگری و فعالیت برای دفاع از حقوق زنان کرد و حقوق بشر درایران و بویژه کردستان می گوید و از فجایعی که در زندان بر زنان زندانی اعمال می شود. او بار دیگر اطلاعاتی را درباره بازجوی خود که معاون دادستان سنندج است تکرار می کند و می گوید:
از من در زندان به زور اعتراف گرفتند. برای گرفتن این اعتراف نه تنها مرا کتک زدند، بلکه به من تجاوز نیز کردند و سرانجام نیز تهدید کردند که اگر به آنچه می گویند اعتراف نکنم دو فرزندم را در مقابل چشمانم آتش خواهند زد.
تجاوز به زنان زندانی توسط ماموران امنیتی امری عادی است. آنها با این روش از زنان زندانی اعتراف می گیرند.
ساندی تلگراف می نویسد:
«... وقتی طلوعی درباره تجربه خودش در زندان صحبت می کند، صدایش پائین می آید، بغض راه گلویش را می بندد، دلش نمی خواهد پسر 6 ساله اش نیما، که در رستوران هتل محل مصاحبه، با فاصله ای کم مشغول خوردن پیتزاست حرف های او را بشنود.
می گوید: "چهار مرد و سه زن مسلح شبانه به خانه ام حمله کردند و من را با خودشان بردند. بچه هایم گریه می کردند. تمام شب بازجو های مختلف از من بازجویی کردند و بعد من را به زندان انفرادی انداختند. با یک پتو و یک لیوان که برای ادرار هم باید از آن استفاده می کردم. در یک سلول انفرادی. شش شب پیاپی در زیر زمین زندان بازجویی شدم. بازجو ها از من می خواستند که اعتراف کنم در تظاهراتی که برای "شوانه"، در سنندج بر پا شده بود نقش رهبری داشته ام. فهرستی را جلوی من گذاشته و می خواستند که من آنها را بعنوان همکارانم تائید کنم. من قبول نکردم. بعد از شش شب، روش بازجوئی که گاه با سیلی همراه بود عوض شد. من را با دو مرد در یک اتاق تاریک و کوچک تنها گذاشتند. یکی از آنها که خودش را امیری معرفی کرد، معاون دادستان بود. مرد دیگر بسیار بد دهن بود و به سبک اوباش حرف می زد. آنها پشت سر هم به من سیلی زدند. آنها با من کاری را کردند که هیچ زنی هرگز نباید تجربه کند. امیری گفت که تو را دار می زنم، اما قبل از آن، بلایی به سرت می آورم که نتوانی، دهنت را اینجا باز کنی. آنها به من تجاوز کردند. حمله و تجاوز آنها باعث کبودی و خونریزی من شد. شب بعد به من تجاوز نکردند اما گفتند که فرزندانت را می آوریم و در مقابل چشمانت آنها را آتش می زنیم.
من، سرانجام در هم شکستم. گفتم امضا می کنم که با رسانه های بیگانه مصاحبه کرده ام و رهبری تظاهرات برعهده داشته ام، علیه رژیم توطئه کرده ام.
چند شب پس از این اعتراف، از زندان انفرادی به زندان عمومی زنان منتقل شدم. در این بند زنانی را دیدم با پاهای زخمی و چرکین بر اثر ضربات شلاق.
پس از 66 روز زندان، با قرار وثیقه آزاد شدم. همراه با نیما از ایران گریخته و وارد ترکیه شدم. دختر چهارده ساله ام شیما نیز بعدا به من پیوست. و اکنون به امریکا رسیده ام.
( آنچه رویا طلوعی درباره تجاوز و علائم آن، مانند کبودی ران می گوید، کاملا شبیه گزارش پزشکی قانونی در پرونده زهرا کاظمی خبرنگار بین المللی مقیم کانادا ست که در تهران و توسط قاضی مرتضی و معاون او "بخشی” بازجوئی شد!)
http://yavarostvar.blogspot.com/2009/08/blog-post_7358.html
از پیک نت
طلوعی، از فعالان حقوق زنان و حقوق بشر کردستان، که از ایران خارج شده بود، در امریکا اجازه اقامت یافت.
ساندی دیلی تلگراف مصاحبه تازه ای را از او منتشر کرده که تکمیل کننده اولین مصاحبه وی، پس از خروج از ایران و رسیدن به کشور ترکیه، با رادیو فردا است. او یکبار دیگر در این مصاحبه از عزم خود به دور جدید افشاگری و فعالیت برای دفاع از حقوق زنان کرد و حقوق بشر درایران و بویژه کردستان می گوید و از فجایعی که در زندان بر زنان زندانی اعمال می شود. او بار دیگر اطلاعاتی را درباره بازجوی خود که معاون دادستان سنندج است تکرار می کند و می گوید:
از من در زندان به زور اعتراف گرفتند. برای گرفتن این اعتراف نه تنها مرا کتک زدند، بلکه به من تجاوز نیز کردند و سرانجام نیز تهدید کردند که اگر به آنچه می گویند اعتراف نکنم دو فرزندم را در مقابل چشمانم آتش خواهند زد.
تجاوز به زنان زندانی توسط ماموران امنیتی امری عادی است. آنها با این روش از زنان زندانی اعتراف می گیرند.
ساندی تلگراف می نویسد:
«... وقتی طلوعی درباره تجربه خودش در زندان صحبت می کند، صدایش پائین می آید، بغض راه گلویش را می بندد، دلش نمی خواهد پسر 6 ساله اش نیما، که در رستوران هتل محل مصاحبه، با فاصله ای کم مشغول خوردن پیتزاست حرف های او را بشنود.
می گوید: "چهار مرد و سه زن مسلح شبانه به خانه ام حمله کردند و من را با خودشان بردند. بچه هایم گریه می کردند. تمام شب بازجو های مختلف از من بازجویی کردند و بعد من را به زندان انفرادی انداختند. با یک پتو و یک لیوان که برای ادرار هم باید از آن استفاده می کردم. در یک سلول انفرادی. شش شب پیاپی در زیر زمین زندان بازجویی شدم. بازجو ها از من می خواستند که اعتراف کنم در تظاهراتی که برای "شوانه"، در سنندج بر پا شده بود نقش رهبری داشته ام. فهرستی را جلوی من گذاشته و می خواستند که من آنها را بعنوان همکارانم تائید کنم. من قبول نکردم. بعد از شش شب، روش بازجوئی که گاه با سیلی همراه بود عوض شد. من را با دو مرد در یک اتاق تاریک و کوچک تنها گذاشتند. یکی از آنها که خودش را امیری معرفی کرد، معاون دادستان بود. مرد دیگر بسیار بد دهن بود و به سبک اوباش حرف می زد. آنها پشت سر هم به من سیلی زدند. آنها با من کاری را کردند که هیچ زنی هرگز نباید تجربه کند. امیری گفت که تو را دار می زنم، اما قبل از آن، بلایی به سرت می آورم که نتوانی، دهنت را اینجا باز کنی. آنها به من تجاوز کردند. حمله و تجاوز آنها باعث کبودی و خونریزی من شد. شب بعد به من تجاوز نکردند اما گفتند که فرزندانت را می آوریم و در مقابل چشمانت آنها را آتش می زنیم.
من، سرانجام در هم شکستم. گفتم امضا می کنم که با رسانه های بیگانه مصاحبه کرده ام و رهبری تظاهرات برعهده داشته ام، علیه رژیم توطئه کرده ام.
چند شب پس از این اعتراف، از زندان انفرادی به زندان عمومی زنان منتقل شدم. در این بند زنانی را دیدم با پاهای زخمی و چرکین بر اثر ضربات شلاق.
پس از 66 روز زندان، با قرار وثیقه آزاد شدم. همراه با نیما از ایران گریخته و وارد ترکیه شدم. دختر چهارده ساله ام شیما نیز بعدا به من پیوست. و اکنون به امریکا رسیده ام.
( آنچه رویا طلوعی درباره تجاوز و علائم آن، مانند کبودی ران می گوید، کاملا شبیه گزارش پزشکی قانونی در پرونده زهرا کاظمی خبرنگار بین المللی مقیم کانادا ست که در تهران و توسط قاضی مرتضی و معاون او "بخشی” بازجوئی شد!)
http://yavarostvar.blogspot.com/2009/08/blog-post_7358.html
از پیک نت
۳ نظر:
سلامی به گرمی خلیج همبشگی فارس فارس
خاصه دیگر هیچ نظری نمخواهم بدهم تا حدودی مبخوام مغزم به تعطیلات سیاسی بفرستم چون با نوشتن این همه در وبلاگها وسایت های خارجی هیچ اتفاق خاصی برای این ملت سبز خس وخاشاک عزیز نیاقتادو نتوانستند انجام بدهند وبا نکردند فقط فقط همدردی که از اندوه ما کاسته نشده حالا بعداز اینکه ارام ارام کودتا را پایان دادند حالا رسیدند به تسویه حسابهای مردم که چی نوشته توی وبلاگهاوعکسهای گرفته شده در اعتراضا ت پیراهن عثمان کردندو دارند تلافی فریاد مارا با اخراجها با تهدید ها وویا دانشجویان با کمیته های انضباطی میدهند بس کو ان سازمان حقوق بشربس کو ان سازمانها که باید الان میامدند به کمک 40 میلیون رای کجایند با دوتا نوشته نمیشه از حق مردم دفاع کرد باید کاری بکنند نه از اون طومار برج ایفل کاری برامد نه از حرف دل خوش کردنهاحتی فردا میترسم که ایشان را به رسمیت هم بشناسندبا بهترین ارزوها برای شما
TOLOEE YE DOROQH GO AST.TAMAME FALIATET IN BOD KE BERESI AMRIKA,KHAK BA SAR MARDOME IRAN KE AMSALE TU NAMAIANDESHON BESHAN,MOTASEFAM HAR BISAWAD V FORSATTALABI KHODESHO FAALE SIASI MIDONE,WAI BAR MA,,,,
TOLOEE YE DOROQH GO AST.TAMAME FALIATET IN BOD KE BERESI AMRIKA,KHAK BA SAR MARDOME IRAN KE AMSALE TU NAMAIANDESHON BESHAN,MOTASEFAM HAR BISAWAD V FORSATTALABI KHODESHO FAALE SIASI MIDONE,WAI BAR MA,,,,
ارسال یک نظر