۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

چاووشی . . .



من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن ، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
درین تصویر



از شعر چاووشی اخوان ثالث که در اینجا هم میتوانید تمام شعر را بخوانید و با صدای شاعر بشنویید . . .



۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

پیروزی دیگر . . .

رادیو فردا :

سازمان ملل 21 مارس را بعنوان روز جهانی نوروز برسمیت شناخت
مجمع عمومی سازمان ملل در نشست روز سه شنبه خود، 21 ماه مارس را بعنوان روز جهانی عید نوروز برسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در اطلاعیه دفتر روابط عمومی مجمع عمومی سازمان ملل آمده است که امروزه بیش از 300 میلیون نفر در ایران، افغانستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان و سایر کشورهای آسیای میانه و قفقاز، در منطقه بالکان، حوزه دریای سیاه و خاورمیانه آغاز فصل بهار را با سنت باستانی عید نوروز که تاکیدی است بر زندگی در هماهنگی و تعادل با طبیعت، جشن می گیرند. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از 3هزار سال دارد، توصیف شده است.عید نوروز بعنوان میراث فرهنگی و معنوی بشری، در شهریور ماه گذشته در سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل، یونسکو، به ثبت رسیده بود.

سایت رسمی یونسکو General Assembly

۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

در این خرقه بسی آلودگی هست . . .


خدا را كم نشين با خرقه پوشان
دل از رندان بي سامان مپوشان
در اين خرقه بسي آلودگي هست
خوشا وقت قباي مي فروشان
در اين صوفي‌وَشان دَردي نديدم
كه صافي باد عيش دُردنوشان
تو نازك طبعي و طاقت نياري
گرانيهاي مشتي دلق پوشان
چو مستم كرده‌اي مستور و منشين
چو نوشم داده‌اي زهرم منوشان
بيا وز غبن اين سالوسيان بين
صراحيْ خونْ دل و بربط خروشان
ز دلگرمي حافظ بر حذر باش
كه دارد سينه‌اي چون ديگ جوشان

حافظ

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

آب و برق را مجانی می کنیم . . .

گزارش تصویری/ کم آبی در روستای محروم گتیش ۱۳۸۸/۱۱/۲۶
اهواز - خبرگزاری مهر: مردم روستای گتیش از توابع بخش شاور شهرستان شوش برای تامین آب شرب روزانه 800 متر پیاده روی می کنند تا به آب رودخانه برسند و از آب رودخانه برای تامین مصارف روزانه استفاده کنند
اینجا ببینید . . .




دوشنبه - ۲۷ اسفند ۱۳۸۶

سال آینده می‌خواهیم مدیریت جهانی کنیم ادامه . . .


9 اسفند 1357
من به دولت راجع به مجانی کردن آب و برق و بعضی چیزهای دیگر فعلا برای طبقات کم بضاعتی که در اثر تبعیضات خانمان برانداز رژیم شاهنشاهی دچار محرومیت شده اند و با برپایی حکومت اسلامی به امید خدا این محرومیتها برطرف خواهد شد». (9 اسفند 1357) «ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می خواهیم مرفه بشود زندگی معنوی شما را هم می خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها . دل خوش نباشید که مسکن فقط می سازیم آب و برق را مجانی می کنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی می کنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید . معنویات شما را، روحیات شمارا عظمت می دهیم شما را به مقام انسانی می رسانیم اینها شما را منحط کرده اند. اینقدر دنیا را پیش شما جلوه داده اند که خیال کردید همه چیز این است ما هم دنیا را آباد میکنیم هم آخرت را . . .

و این حکایت ادامه دارد . . . .

۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

ساندیس خور . . .

بدون شرح . . .



۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

شرم تان باد . . .


شرم تان باد ای خداوندان قدرت، بس کنید!
بس کنید از این همه ظلم و قساوت بس کنید!
ای نگهبانان آزادی!
نگهداران صلح!

ای جهان را لطف تان تا قعر دوزخ رهنمون،
سرب داغ است این که می بارید بر دلهای مردم،
سرب داغ!

موج خون است این، که می رانید بر آن کشتی خودکامگی را موج خون!
گرنه کورید و نه کر،
گر مسلسل های تان یک لحظه ساکت می شوند،
بشنوید و بنگرید:
بشنوید این وای مادرهای جان آزرده است،
کاندرین شب های وحشت، سوگواری می کنند!
بشنوید این بانگ فرزندان مادر مرده است;
کز ستم های شما هر گوشه زاری می کنند.

بنگرید این کشتزاران را که مزدوران تان
روز وشب با خون مردم ،آبیاری می کنند.

بنگرید این خلق عالم را که دندان بر جگر،
بیدادتان را، بردباری می کنند!
دست ها از دست تان ای سنگ چشمان! بر خداست!
گرچه می دانم
آنچه بیداری ندارد،
خواب مرگ بی گناهان است و وجدان شماست!
با تمام اشکهایم ،باز،- نومیدانه- خواهش می کنم:
بس کنید!
بس کنید!
فکر مادرهای دلواپس کنید
رحم بر این غنچه های نازک نورس کنید!
بس کنید

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

وطن . . .


عشق وطن

خــــاكــــــم به سر ، زغصه به سر خاك اگر كنم

خـــــاك وطن كه رفت ، چه خاكي به سر كنم ؟

آوخ ، كــلاه نيست وطـــــن ، گـــــــر كه از سرم

برداشتند فــــكـــر كــــــلاهي دگــــــــر كــــــنم

مــــرد آن بود كه اين كلهش ، برسر است و من

نـــــــــــامـــردم ار كه بي كله ، آني به سر كنم

مــــن آن نيـــــــم كــــــــه يكسره تدبير مملكت

تسليــــــــم هـــــــرزه گـــــــــرد قفا و قدر كنــم

زيــــــــر و زبر اگــــــــر نكنـــــــي خــاك خصم را

وي چــــــــــرخ زيــــــــــر و روي تو زير و زبر كنم

جــــــــايي‌ست آروزي مـــن ، ار من به آن رسم

از روي نعـــــــــش لشكـــــــــر دشمـن گذر كنم

هــــــــــر آنچـــــه مي‌كني بكن اي دشمن قوي

مـــــــــن نيز اگــــــــر قــــوي شدم از تو بتر كنم

مـــــن‌ آن نيـــــم بــــه مرگ طبيعي بميرم ، اين

يــــــك كـــــــاسه خون به بستر راحت هدر كنم

معشـــــوق عشقي اي وطن اي عشق پاك من

اي آن كـــــــه ذكـــر عشق تو شام و سحر كنم

عشقت نه سرسري ست كه از سر به در شود

مهـــــرت نـــــــه عارضي ست كه جاي دگر كنم

عشـــــق تــــــــو در وجــــــودم و مهر تو در دلم

بـــــــــا شير انـــــــدرون شد و با جان به در كنم

ميرزاده عشقي

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

حکایت . . .


حکایت :
مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می گیرد که « والله، بالله من زنده ام! چطور می خواهید مرا به خاک بسپارید؟»
اما چند ملا که پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده و می گویند: « پدرسوخته ی ملعون دروغ می ‌گوید. مُرده !»
مسافر حیرت زده حکایت را پرسید. گفتند: «این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آنکه ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمی افتد. این است که به حکم قاضی به قبرستانش می‌بریم، زیرا که دفن میّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا ً جایز نیست!»


احمد شاملو. کتاب کوچه /ب2/ص1463


با سپاس از دوست عزیزم بابت ارسال حکایت بالا.