دیروز بنا بدعوت گروهی برای اعتراض به اعدام یعقوب مهرنهاد بروز نبودم از امروز با گروهی دیگر برای یادبود وی همراه خواهم بود آری دیروز که این تصویر دختر غمگین که نه مثل من خدا بلکه بندگان خدا پدرش را از او گرفتند جگرم آتش گرفت یادم افتاد که یک عمر اینها روضه حضرت رقیه خوانده اند و دل مردم را ریش کرده واشکشان را در آورده اند اگر یزید و دار و دسته اش یک رقیه واصغر واکبر به شیعیان دادند واینها هم چهاده قرن نانش را خوردند در این سی سال خود چندین اکبر وقاسم به خاوران ها روان ساخته اند و چندین هزار رقیه ها بی والدین نموده اند بنام جامعه توحیدی و حکومت عدل علی.
آری از دیروز دعا میکنم انهایی که یکی ازعزیزترین دارایی این کودک و کودکان دیگر یعنی پدرشان را از آنها گرفتند زمانی که اوو هم رنجهایش بتوان میرسند این ظالمین نباشند چرا که باشند این فرزندان داغدار جوانیشان هم مانند کودکیشان نیست و نابود خواهد شد نه برای از تحقیق افتادن برای دانشگاه و یا استخدام در اداره ایی بلکه خواهند بود از این والدین از دست داده ها که برای ظلمی که شده و برای قصاص نه به قهر الهی و نه به قلم و نه به وبلاگ بسنده کند وخود قربانی دیگری گردد.
از وبلاگ یعقوب مهرنهاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر